کد مطلب:317064 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:250

زبان حال امام حسین در شهادت سقای طفلان، ابوالفضل العباس


چرا ای غرقه خون از خاك صحرا بر نمی خیزی

حسین آمد ببالینت تو از جا بر نمی خیزی

نماز ظهر را با هم ادا كردیم در مقتل

بود وقت نماز عصر آیا بر نمی خیزی

خیام كودكان خالی از آب است و پر از افغان

چرا سقای من از پیش دریا بر نمی خیزی

عدو از چارسو آهنگ یغمای حرم دارد

چرا آخر برای دفع اعدا بر نمی خیزی

منم تنها و تن های عزیزانم بخون غلطان

چرا بر یاری فرزند زهرا بر نمی خیزی



[ صفحه 158]



شكست از مرگ تو پشتم برادر داغ تو كشتم

كه می دانم دگر از خاك صحرا بر نمی خیزی

بدستم تكیه كن برخیز با من در بر زهرا

چو می بینم ز بی دستی است كز جا بر نمی خیزی

سید رضا مؤید